سولماز وطنی٬ مهندس نرم افزار، محور، موتور محرک. حضور در کنار رفقای قدیمی و دوستان جدید برای سولماز مثل نفس کشیدن یک هوای تازه است. او زندگی را جاری می‌خواهد، رو به جلو، پویا با دو دانه بیسکوییت کره‌ای و یک استکان چای که خودش جلوی شما بگذارد. جملت برای سولماز همین است. صبح جمعه‌ای که می‌تواند رفقای قدیمی‌اش را ببیند و شاید یکی‌دو رفیق جدید پیدا کند. که بعید نیست یک روز حسابی قدیمی شوند؛ رفاقت برای رفاقت و رفاقت برای یاد گرفتن و یک قدم به جلو گذاشتن. 

مرتضی ناعمه، روزنامه‌نگار، خوش‌مشرب، خبره‌ی املت. او جدای از علاقه‌اش به املت و باورش به این که غذایی به ظاهر ساده می‌تواند یک سرمایه اجتماعی باشد، عشقش به معاشرت و آشنا کردن رفقای قدیم و جدید را گذاشته سنگ بنای جملت. مرتضی دلش می‌خواهد آدم‌های شبیه به همِ جهانش با همه‌ی تجربه‌ها و دانسته‌هایشان را بگذارد سر راه هم تا قصه‌هایشان را برای هم تعریف کنند. و کجا بهتر از پای بساط صبحانه و چه بهانه‌ای بهتر از لقمه کردن یک املت دل‌چسب؟ مرتضی جملت را بستر روایت‌ کردن و شنیدن قصه‌ها می‌داند.